Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (9409 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
issue a warning
U
اخطار صادر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
as a warning to others
U
برای عبرت دیگران
warning
U
اخطاریه دادگاه
warning
U
که روشن میشود تا نشان دهد یک چیز خط رناک ممکن است رخ دهد
warning
U
توجه به خط ر ممکن
warning
U
اطلاع
as warning to
U
برای عبرت
warning
U
اعلام خطر کردن هشدار
warning
U
خبر
warning
U
اگهی
warning
U
تحذیر
warning
U
اخطار
warning
U
زنگ خطر
warning
U
اعلام خطر
warning
U
عبرت
warning
U
اژیر هشدار
warning
U
اشاره
warning
U
هشدار
warning signal
U
علامت اعلام خطر
warning sign
U
علامت احضار
warning pipe
U
لوله خبر
warning order
U
دستور اماده باش اعلام اماده باش
warning signal
U
علامت خطر
warning system
U
سیستم الارم
warning order
U
دستور اگهی
warning radar
U
رادار هشدار دهنده
warning net
U
شبکه اژیر
warning agent
U
گند گاز
warning pipe
U
لوله سرریز
storm warning
U
پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
warning cries
U
فریادهای هشدار
warning light
U
چراغ خطر
warning light
U
لامپ خطر
local warning
U
اعلام خطر محلی
warning line
U
خط اخطار
warning net
U
شبکه اعلام خطر
warning system
U
سیستم خبردهنده
warning plate
U
صفحههشدار
warning lights
U
چراغهشدار
warning track
U
منطقهجریمه
warning device
U
وسیلههشدار
He took no heed of my warning.
U
به اخطار من توجهی نکرد
local warning
U
سیستم اعلام خطر محلی
early-warning
U
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning
U
اعلام خطر کردن
early warning
U
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning
U
اعلام خطر کردن
warning sign
U
علامت اخطار
foil warning line
U
حلقهاخطارخنثیکننده
small craft warning
U
پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
danger warning level
U
حداقل موجودی
The warning light seems to have malfunctioned.
U
چراغ خطر به نظر می رسد دچار نقص فنی شده است.
airspace warning area
U
منطقه اعلام خطر هوایی
airborne early warning
U
راداراعلام خطر نصب شده روی هواپیما
battery warning light
U
چراغهشدارباطری
oil warning light
U
چراغهشدارروغن
on-air warning light
U
نورهشدارنورروشن
danger warning level
U
مقدار موجودی کالا که میبایست همیشه در انبارموجود باشد
control and warning center
U
سیستم کنترل و اعلام خطر
airborne early warning
U
اعلام خطر هوابرد
air alert warning
U
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
air warning net
U
شبکه اعلام خطر هوایی
door open warning light
U
چراغهشداربرایبازبودندر
low fuel warning light
U
چراغهشدارکمبودبنزین
oil pressure warning indicator
U
شاخصهشدارفشارروغن
main beam warning light
U
اشعهاصلینورهشداردهنده
sabre and epee warning line
U
خطهشداردرمسابقهاپوشمیشیربازی
seat-belt warning light
U
چراغهشدارکمربندایمنی
Drive on dimmed headlights !
[Warning to drivers]
U
با نور پایین حرکت کنید!
[هشدار به رانندگان]
over issue
U
زیاد انتشاردادن
of no issue
U
بی نتیجه
over issue
U
اضافه براعتبار رواج دادن
issue
U
بر امد
of no issue
U
بیهوده
issue
U
پی امد
issue
U
خارج شدن
issue
U
صادر شدن
issue
U
افتتاح کردن
issue
U
مسئله
issue
U
موضوع
at issue
U
موضوع بحث
issue
U
ناشی شدن
issue
U
انتشار دادن
issue
U
موضوع شماره
issue
U
نتیجه بحث
issue
U
رواج دادن
issue
U
نژاد
issue
U
نوع
issue
U
ممر
issue
U
موضوع دعوی
issue
U
نشریه فرستادن
issue
U
صادرکردن
issue
U
توزیع
issue
U
توزیع کردن
issue
U
مسئله قضیه تحویل جنس
issue
U
صدور مطلب
issue
U
صادر کردن
issue
U
بیرون امدن
issue
U
انتشار دادن صدور
issue
U
انتشار
issue
U
کردار اولاد
issue
U
عمل
issue
[outcome]
U
پایان
gratuitous issue
U
لباس پیشکش
back issue
U
نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
the German issue
U
مسئله آلمان
[تاریخ]
[بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
issue
[outcome]
U
بر آمد
issue
[outcome]
U
نتیجه
[بحثی ]
To settle the issue one way or the other.
U
تکلیف کاری راروشن ( یکسره ) کردن
This question is not at issue.
U
بحث روی این موضوع نیست.
to revisit an issue
U
مسئله ای را بازدید کردن
to die without issue
U
بدون اولاد مردن
May be I can interest you in this issue .
U
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
It is not advisable for you to take up issue with me (take me on).
U
صلاحت نیست با من طرف بشوی
I wI'll not comment on this issue.
U
درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
side issue
U
موضوع فرعی
fiduciary issue
U
اسکناسهای اعتباری
issue pea
U
داغ نخود
issue priority
U
تقدم توزیع اماد
general issue
U
ملزومات ارتش
general issue
U
تدارکات عمومی ارتش
gratuitous issue
U
اماد پیشکشی
loose issue
U
تدارکات خارج شده از بسته بندی
issue commissary
U
کارپردازی یادفتر توزیع
loose issue
U
تدارکات روباز
issue note
U
برگه صدور
issue of fact
U
نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
issue priority
U
ترتیب تقدم توزیع
issue of law
U
نکتع موضوع بحث که درتطبیق قانون پیدا میشود
issue price
U
قیمت اعلام شده
bond issue
U
صدور اوراق قرضه
unit of issue
U
مبنای توزیع
basic of issue
U
مبنای توزیع
unit of issue
U
واحد توزیع
to put to the issue
U
در معرض داوری گذاشتن
to put to the issue
U
بطور متنازع فیه مطرح کردن
to issue instructions
U
دستور صادر کردن
bank of issue
U
بانک ناشر اسکناس
side issue
U
مسئله فرعی
issue a credit
U
افتتاح اعتبار
issue a guarantee
U
صدور ضمانتنامه
issue commissary
U
مسئول توزیع
basic of issue
U
مبنای واگذارکردن اقلام
I feel relieved because of that issue!
U
خیال من را از این بابت راحت کردی!
to carry something to a successful issue
U
چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
issue
[of something]
[ID card or check]
U
انتشار
[اسکناس]
[اوراق بهادار]
issue
[of something]
[ID card or check]
U
صدور
[چیزی]
[کارت شناسایی]
[چک]
free issue materials
U
موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
basic issue list
U
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
Dont sidetrack the issue.
U
خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
To lock horns with someone. To take issue with someone.
U
با کسی سر شاخ ( شاخ بشاخ ) شدن
basic issue items
U
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
free issue system
U
سیستم انبارداری که در ان جهت گرفتن کالا نیاز به برگ درخواست نمیباشد
starting with the issue of July 1
U
هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
join issue with a person
U
با کسی وارد مرافعه یا دعوی شدن
to issue marching order
U
دستور پیشروی دادن
[ارتش]
he rode me off on a side issue
U
نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
To deliberately fudge the issue . To gloss it over .
U
موضوعی را ماست مالی کردن
To bring a matter to successful issue .
U
کاری را به نتیجه رساندن
To stick to the main topic ( issue ).
U
از موضوع اصلی خارج نشدن
Lets pass on (proceed) to the main issue.
U
برویم سر مطلب اصلی
Without wishing to belittle
[disparage]
[denigrate]
the importance of this issue, I would like to ...
U
بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
Dont confuse the issue . Dont get it all mixed up .
U
شلوغش نکن
Recent search history
Forum search
1
facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
1
خیال من را از این بابت راحت کردی
0
general issue
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com